پارت نمیدونم چند

شب میشه
ران:ات*میاد تو اتاق ات
ات:بله
ران:من امشب میرم بیرون تو تو خونه تنهایی مراقب خودت باشی اگر چیزی شد بهم زنگ بزن
ات:باش
ران:خدافظ کوچولو*پشت دسته ات رو میبوسه
ات:بای بای
ران میره *
ویو ات
ران رفت منم یه کتاب برداشتم و شروع کردم
به خوندش
از داستانش خوشم نیومد کتابو گذاشتم رو تخت رفتم تو حال
همینجوری تو خونه میگشتم که چشمم خورد که یه البوم عکس برداشتمش و شروع کردم به نگاه کردن به عکس
ات:واییی ران با موهای باز چقدر کیوتهههههزتزنززنزن
همون موقع یه چیزی رسید به ذهنم
ات:اگر رانو مجبور کنم موهاشو بلند بزاره... عررزذذ*ذوق*میتونم موهاشو براش شونه کنم و ببافم
ات از شدت ذوق رد داده*
دوساعت میگذره و ران میاد خونه
ات:میپره بغلش*
ران:ات رو بغل میکنه*
ات:بابایی.. میشه موهاتو بلند کنی
ران:خب_
ات:قیافشو مظلوم میکنه*لطفا 🥺
ران:باشه
ات:ذوق میکنه و رانو فشار میده*
دیدگاه ها (۳)

ران:سره ات رو ناز میکنه*ات:باباییران:بلهات:میشه فردا برم پار...

سانزو:منم موخامران:برو بخرات:هنوز بستنیشو نخورده بود و دادن ...

از فردا ادامه https://wisgoon.com/p/KP3AYF07P6/تو این پیج می...

تهیونگ: پس بخواب ات: باشه میرسین به خونه و تهیونگ ماشین رو پ...

چرامن پارت ۴از همون دار دسته ی پیر مرده ستات و جونکوک: خوش ا...

پارت ۳۶ات: بالاخره میتونیم بریم جیمین: اره ات: اخیش بالاخره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط